سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تک و تنها

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخ کرده را از بی کسی ها می کنم هرشب تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب


هیچ وقت نشد بهت بگم که من چقدر دوست دارم

هیچ وقت نشد نفهمیدی که من فقط تــــــــورو دارم

ای که دل بردی از دلدار من آزارش مکن

آنچه او در کار من کردست در کارش مکن

 

 

تو مال من که بودی چه شور و حالی داشتم

با تو پرنده بودم چه پرو بالی داشتم

تو تب تو میسوختم، داغ آتیشت بودم

من چی میگفتم بگو؟وقتی که پیشت بودم

نه نمیدونی چقد ،دلم واست تنگ شده

نه نمیدونی دلم ،واست چه دلتنگ شده

از وقتی که تو رفتی هوای خونه سرده

به کی بگم عزیزم؟دلم هوات و کرده

خودت که خوب میدونی حرف همیشه ام بود

آخه مگه چی میشد؟همیشه پیشم بودی

نه نمیدونی چقد ،دلم واست تنگ شده

نه نمیدونی دلم ،واست چه دلتنگ شده

وقتی تورو میدیدم انار صدات میکردم

میرفتی و ولی من همش نگات میکردم

خودت که خوب میدونی حرف همیشم هستی

حتی با این که رفتی همیشه پیشم هستی

دلتنگتم عزیزم ،میخوام که پیشت باشم

تو تب تو بسوزم داغ آتیشت باشم

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/5/5ساعت 3:30 عصر توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |