تک و تنها
از من رمیده ئی و من ساده دل هنوز بی مهری و جفای تو باور نمیکنم دل را چنان به مهر بستم که بعد ازاین دیگر هوای دلبر دیگر نمیکنم رفتی و باتو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه تو را آرزو کنم دیگر چگونه مستی یک بوسه تورا در این سکوت تلخ وسیه جستجو کنم...
شبی در عالم مستی نشستم گریه ها کردم برای این دل خسته شبی تا صبح دعا کردم دعا کردم که مهرت برود از دل ولی اهسته میگفتم خدایا اشتباه کردم نگران نبودنت نباش من عاشق شما هستم. کوروش گفت: لایق شما برادر من است که از من زیباتر است و پشت شما ایستاده است دخترک برگشت و دید کسی نیست کوروش گفت: اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمی کردی!!!!
نفرینت نمیکنم...
همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست
تو هم دردی !