سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تک و تنها


نام تو را آورده ام دارم عبادت می کنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت می کنم

دستت به دست دیگری از این گذشته کار من
اما نمی دانم چرا دارم حسادت می کنم
 
گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم 
شاید تو با خود گفته ای دارم اطاعت می کنم
 
رفتم کنار پنجره دیدم تو را با ،،،،، بگذریم 
چیزی ندیدم ، این چنین دارم رعایت می کنم

من عاشق چشم توام ، تو مبتلای دیگری
دارم به تقدیر خودم چندیست عادت می کنم

تو التماسم می کنی جوری فراموشت کنم
با التماس اما تو را به خانه دعوت می کنم

گفتی محبت کن برو ، باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی دارم محبت می کنم

 

سخت نگیر

وقتشه یه فرصت کوچیک به عاشقت بدی

تا که پا به پات بیاد،تا به قدمهات برسه

بذاری یه بار دیگه بختشو امتحان کنه

شاید این دفعه بشه دستش به دستات برسه

نگو که نمیتونه،باز تو رو آرزو کنه

نگو که نمیرسه ،دستاش به دستات ستاره

سخت نگیر اون میتونه دوباره عاشقت بشه

سخت نگیر بازم بذار بهت بگه دوست داره

وقتشه بازم بهش ،یه فرصت تازه بدی

توی این بی کسیا تنها نذاری دلشو

آرزوهاش کوچیکه خبر نداری از اونا

طفلکی فقط میخواد تو جا نذاری دلشو

نگو که نمیتونه باز تو رو آرزو کنه

نگو که نمیرسه دستاش به دستات ستاره

سخت نگیر اون میتونه دوباره عاشقت باشه

سخت نگیر بازم بذار بهت بگه دوست داره

برای قلب بیتابم که داغ از رفتنت دیده
تو تنها سر پناهی که به عشقم آشیون میده
اگه باشی طلا  میشه تن خاکستر لحظه
تو باشی کیمیا میشه تن بی جون این خسته
شبا تنها و سرگردون به دنبال تو بیدارم
من از سردگمی ها و از این روزا چه بیزارم
بیا ختم خزونم شو که ترسیده دل با غم
بمون تا پیچک عشقت بپیچه رو تن ساقم
تو باشی کیمیا میشه تن خاکستر لحظه
نباشی موندنی میشه من و تنهایی و پرسه


نوشته شده در چهارشنبه 90/5/5ساعت 3:28 عصر توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |