سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تک و تنها

 

شب است و ...

 

 

 من لبریز از سکوت و تنهایی

 

 

و هجمه ی آرزوهای نارَس

 

 

آه ... چه سخت است

 

 

که دیگر دلت با هیچ قراری ، قرار نگیرد

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:51 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 

ساده نگذر

 

 

نوشته هایی که تو را اشک یا عشق می بخشند

 

 

قلب نویسنده اش را هزاران بار سلاخی کرده اند

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:47 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 

 

خداوندا

 

 

تو که از جوانی و آرزوهایم ساده گذشتی

 

 

از گناهانم نیز بگذر به همان سادگی

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:47 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 

داغ اشتباهاتم را نه روی دلم روی دستم خواهم گذاشت

 

 

تا یادم نرود چه کسانی در سختی کنارم بودند

 

 

چه کسانی در سختی تنهام گذاشتند

 

 

تا هراس درد مانع تکرارشان شود

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:47 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 

هر بار تنهایی ام را باکسی قسمت کردم

 

 

 

بارفتنش تنهایی ام چندین برابر شد

 

 

 

حالا دیگر در ازدحام تنهایی خودم را گم کرده ام

 

 

 

بدجور دلم هوای خودم را کرده است

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:46 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 

مهم اینست رفتن بلد باشد و بماند

 

 

اما اگر رفـت "بــه سـ?مـت"

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:46 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 

برای زندگی در میان این جماعت باید ...


خیلی چیزها رو نبینی ..


اگرم دیدی ، دَم نزنی ..

 

خیلی چیزها رو نشنوی ..

 

به خیلی چیزها و کسان اعتماد نکنی ..

 

از خیلی چیزا بگذری ..

 

حتی از گفتن درد ، هراس و آرزوهایت

 

گذشتن از همه ی اینا ...

 

دلی بزرگ می خواهد ...

 

« رَ‌بِّ اشْرَ‌حْ لِی صَدْرِ‌ی »

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:46 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 

تیک تیک ساعت ، دراین روزهای بلند بهــــاری

 

 به رخ میکشد تنهایی و سوختن زمان را

 

و من هنوز امیدوار و منتظر

 

که شاید پاشنه خوشبختی روزی سمت من بچرخد

 

امـــا ...

 

طاقت میخواهد طاقت  ، میفهمی ؟؟

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:45 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 

مینویسم

 

نه برای اینکه بخونین و بگین عالیه

 

فقط برای اینکه خفه نشم

 

همین

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:45 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

 


تو زندگی اتفاق هایی پیش میاد

 

که عمرشون فقط چند ثانیه است

 

اما

 

آثارشون تا سال ها و گاهی تا آخر عمر

 

گریبانت را چنان میگیرند

 

که آرزهات تبدیل به رویا و رویاهاتو تبدیل به

 

 بغضی میکنند ، کشنده

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/16ساعت 1:44 صبح توسط DeVil.alireza| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >